به سفارش عادل بندری
همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
رهی_معیری
سلام.مرسی سر میزنی
دمت واسه شعر رهی گرم من عاشق رهی ام
قابلی نداشت
منهم شعراشو خیلی دوست دارم چون یه معنی خاصی میده
ولی به شعرهای شما که نمیرسه
مثلاوسط این جنگ ودرگیری میخوای بری سرزمین نکبت وبلا چیکارکنی آخه مجید مخ هنگ...../-:برو یه جایی که مخت جلا شه آرامشت جور شه،نه بری اونجا ناراحتی ونفرت و عصبانیتت زیادشه.....
عادل باور کن سال ٩٢به مدت چهار ماه رفتم که بهترین روزای عمرم بود ولی دیگه تکرار نشد ینی نخواستن
مجید جان سلام شرمنده نتونستم این چند روز بهت سر بزنم اینجا اینترنت قطع بود الانم که وصل شده خیلی زعیفه امروزا چته چرا پستات طعم بوی عصبانیت و نا امیدی میده امروزا
اره بت میزنگیدم ولی همش اشغال بود
امروزا اصا حال خودمم نمیدونم دوست دارم بیام سوریه
رفتم ستاد میگه فعلا اعضام ندارن نمیدونی چرا چون ما با سابقه هارو که باید ببرن
اخ بیام یه کشت و کشتار راه میندازم باز
یادته؟؟؟
من وقت ندارم به سوالات پاسخ بدم. زیاد در وب نخواهم اومد. الان تعطیلاتنهو. وگرنه ماهای یک بار نهایت دو بار.موفق باشی